با عرض سلام و خسته نباشید خدمت بازدیدکنندگان عزیز و ارجمند ،
به وبلاگ جربزه خوش آمدید ؛ هدف از ایجاد این وبلاگ ، ارائه مطالبی
جالب و آموزنده مانند سخنان بزرگان ، اشعار زیبا ، داستان های کوتاه
و پند آموز ، ضرب المثل ملل ، زندگینامه مشاهیر و ... ؛ علاوه بر اینها
برایتان دانستنیهای جامع و متنوعی در اکثر زمینه ها جمع آوری نموده
و در وبلاگ قرار خواهیم داد ؛ برای استفاده بهتر و مفیدتر از مطالب این
وبلاگ ، به موضوعات مراجعه کنید ؛ با تشکر ؛
آلبرت انشتین زندگی ساده ای داشت و در مورد لباسهایی که می پوشید بسیار
بی اعتنا بود . روزی یکی از دوستانش از او پرسید : چرا لباس نو نمی پوشید؟ او
خنده ای کرد و به او جواب داد : آخر اینجا همه من را می شناسند و می دانند که
من چه کسی هستم . چه احتیاجی به لباس نو دارم ؟
تصادفا همان شخص چند ماه بعد انشتین را در شهر دیگری دید و باز هم آن لباس
کهنه را بر تن او مشاهده کرد . از او پرسید : استاد عزیز چرا باز هم این لباس کهنه
را پوشیده اید؟! انشتین لبخندی زد و جواب داد : دوست
عزیز چه احتیاجی هست ؟ اینجا که کسی من را نمی شناسد!
زندگی هدیه خداوند به شماست و شیوه زندگی شما ، هدیه شما به خداوند!
" لئو بوسکالیا "
...
برای زندگی فکر کنید اما غصه نخورید!
" دیل کارنگی "
...
کسی که بر ترس غلبه نکرده باشد ، اولین درس زندگی را نیاموخته است!
" امرسون "
...
چنان انسان باش و زندگی کن که هر کس انسانی چو تو باشد و همچون تو باشد
" فیلیپس بروکز "
...
زندگی همان اتفاقی است که خودت موجبش می شوی
" نقاش کرمانی "
...
ما چه قدر دیر متوجه می شویم که زندگانی همان دقایق و ساعاتی است که با کمال
شتاب انتظار گذشتن آن را داریم!
" دیل کارنگی "
...
تمام زندگی شبیه بومرنگ است ، چیزی را می گیریم که خود داده ایم
" ویلیام تکری "
...
از زندگی بیم نداشته باشید زیرا از راه مشقت و بردباریست که به زندگی علاقه پیدا
می کنید
" داستایوفسکی "
...
این سالها نیستند که زندگی را می سازند ، بلکه لحظاتند
" رز کندی "
...
زندگی نه برای پیدا کردن خود ، بلکه برای ساختن خود است
" برنارد شاو "
...
ماموریت شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست ، با انگیزه زیستن است
" اندره میتوس"
...
زندگی با مرگ از بین نمی رود ؛ زندگی دقیقه به دقیقه ، روز به روز با هزاران
طریق غفلت و بی توجهی از بین می رود
" وینسنت بنت"
...
زندگی نمی خواد بهترین باشیم بلکه می خواهد بیشترین تلاش را انجام دهیم
" ج.ب جونیور"
کنفوسیوس ، پدر فلسفه چین ، در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد . در سنین
کودکی یتیم شد و جوانی اش را در فقر گذراند اما به تحصیلاتش ادامه داد و در
ادامه دانشمندی برجسته شد ؛ کنفوسیوس در گمنامی به سال 479 پیش از
میلاد درگذشت اما بعدها هر دانشجویی که برای اخذ پستهای دولتی انتخاب
می شد می بایست سخنان او را فرا می گرفت . تاثیرات سخنان و پند های این
دانشمند بزرگ که برگرفته از آموخته های زندگی سخت و کسب دانش زیاد بود،
نه تنها در چین بلکه در تمام جهان سایه گستر شد . کنفوسیوس در زمان زندگی
خود در چین ، عمر را به اصلاح و تربیت فرزندان سایرین گذراند؛
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم ؛
راحتی بیشتر ، اما زمان کمتر ؛
مدارک تحصیلی بالاتر ؛ اما درک عمومی پایین تر ؛
آگاهی بیشتر ، اما قدرت تشخیص کمتر داریم ؛
بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم ؛ خیلی کم میخندیم ؛ خیلی تند رانندگی می کنیم ؛
خیلی زود عصبانی می شویم ؛
تا دیر وقت بیدار می مانیم ، خیلی خسته از خواب بر می خیزیم ؛
خیلی کم مطالعه می کنیم ، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم؛
چندین برابر مایملک داریم ، اما ارزشهایمان کمتر شده است ؛
خیلی زیاد صحبت می کنیم ؛ به اندازه کافی دوست نداریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم؛
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛
تنها به زندگی سالهای عمرمان را اضافه کرده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان ؛
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر ؛
بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریک تر ؛
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات عزیزی از یک سوی خیابان به آن
سو برویم ؛
فضای بیرون را فتح کرده ایم نه فضای درون را ؛
ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را ؛
بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم ؛
بیشتر برنامه می نویسیم اما کمتر به انجام می رسانیم ؛
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن را ؛
درآمد های بالاتری داریم اما اصول اخلافی پایین تر ؛
همیشه از آنچه هست می گریزیم و به دامن آنچه باید باشد پناه می بریم ؛
زندگی خانه ایست با دو پنجره ؛ یکی از این پنجره ها رو به دریا و زیبایی ها
باز می شود و پنجره دیگر رو به کویر خشک و سوزان و بی آب و علف؛ اگر از
پنجره اول به بیرون نگاه کنی خود را سوار بر کشتی می بینی که به سوی
مقصد در حال حرکت است و اگر از پنجره دیگر به تماشا بنشینی خواهی دید
که سوار بر شتری هستی و در بیابانی بی آب و علف سرگردان بی آنکه به
مقصد برسی ؛ پس زندگی را از آن پنجره ای ببین که آن را به تو زیباتر نشان
می دهد . زندگی کن و افسار آن را در دست بگیر تا زندگی بر تو چیره نشود؛
؛ این متن زیبا نوشته ای بود از ثریا تقی زاده ؛
سرآغاز سخن (پست ثابت)